گورِ ما روزی ز گل همچون گلستان میشود
تربتم آغشته با ساغرِ مستان میشود
در بهاران وعده گاهِ گل و بلبل خاک ما
در زمستان رهروان را چون شبستان* میشود
نغمههای هجر ما را گر که دیوانی کنند
بیدلان را چون کتابی در دبستان میشود
بلبلان از عشق گل اندر گلستان میپرند
وز نوای بیدلان دنیا گلستان میشود
عشق بازی راه و رسمیو طریقی داردی
ورنه تنها با شریعت ماتمستان میشود
گر شریعت را گُزیدی،هان طریقی پیشه کن
چون که شوره زار دل همتک* بُستان میشود
شهدِ عشقش چون که نوشی از گلستان نگار
دم مزن زیرا که رَشکِ* خودپرستان میشود
هر که دنیا را شباهنگ، چون گلستان بنگرد
چه بخواهد چه نخواهد زین غمستان میشود *
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
* شبستان = خانه یا جای استراحت
* همتک = همانند، هم سرعت و همپا
رَشک = حسادت
*زین غمستان میشود ، کنایه از دنیا رفتن