loading...

شباهنگ

آتشی بودم ، کنون خاکستری خاموش و سرد در درونم هیچ نَبوَد، جز غم و ناله‌ی درد ذره ذره‌ی غبارم، قصه‌ها گوید تو را تا به چشم دل ببینی، در رُخم‌هاله‌ی درد در خرابات...

بازدید : 754
يکشنبه 3 خرداد 1399 زمان : 8:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شباهنگ

شباهنگ

آتشی بودم ، کنون خاکستری خاموش و سرد

در درونم هیچ نَبوَد، جز غم و ناله‌ی درد

ذره ذره‌ی غبارم، قصه‌ها گوید تو را

تا به چشم دل ببینی، در رُخم‌هاله‌ی درد

در خراباتی که مست و می‌فروشان پر ز غم

جرعه جرعه سر کشیدم، باده از پاله ی* درد

در گلستانی که پَرپَر ، نو عروسان میشوند

می‌چکانم اشک رُخ، چون شبنم از لاله‌ی درد

آدمی، گر رنج و دردِ آدمیت می‌شناخت

بر لب چاه زنخدانش زند چاله‌ی درد

از فغان مرغ یاهو ، در عزای بلبلان

بر رُخ گل می‌نشیند صبحدم ژاله ی* درد

زین همه آه و فغان، حاصل شباهنگ چون شود

تا که مسکینی بمیرد از غم و ناله‌ی درد

* پاله = پیاله ، جام

* ژاله = کنایه از اشک

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 124
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 304
  • بازدید ماه : 313
  • بازدید سال : 750
  • بازدید کلی : 20260
  • کدهای اختصاصی